

بیوگرافی شهید دگروال سیدعمرخان
نویسنده انجینیر سید عبدالجبار علوی
مرحوم دگروال سید عمرخان پیلوت فرزنده مرحوم آخند صاحب ملاسید انور در سال 1333ه.ش در قریه خواجه ها ولسوالی تولک ولایت غور در یک خانواده روحانی و معزز قومی دیده به جهان گشود. درسال 1340ه.ش شامل مکتب ابتدائیه سردره ولسوال تولک گردیده ودر سال 1346ه.ش از صنف ششم با اخذ نمرات عالی فارغ و جهت ادامه تحصیل به مرکز کشور رفته و شامل لیسه حربیه گردیده درسال 1352ه.ش فارغ و شامل حربی پوهنتون گردیده جهت فراگیری دروس به شهر کرسنادار کشور اتحاد جماهیر شوروی وقت اعزام گردید. درسال 1356ه.ش بعد از ختم تحصیل و اجرای پرواز های تعلیمی دیپلوم بدست آورده به وطن بازگشته و به حیث پیلوت در طیارات شکاری MIG-17 درمیدان هوایی ولسوالی شیندند ولایت هرات تعین گردید در سال 1358ه.ش به صفت استاد پروازهای تعلیمی محصلین پوهنتون هوایی در میدان هوایی دهدادی مزارشریف توظیف شد. درسال 1362ه.ش جهت اکمال تخصص عازم اتحاد جماهیر شوروی گردید.
بعد از چهار سال به درجه علمی ماستری نائل و به کشور بازگشت درسال 1366ه.ش به حیث آمر سیاسی غند366 میگ21 شکاری در میدان هوای قندهار تعین گردید درسال 1367ه.ش به صفت معاون سیاسی قوای هوایی و مدافع هوایی در میدان هوایی خواجه رواش تعین بست و درسال 1371ه.ش حسب لزوم دید مقامات به صفت قوماندانی کن یدکN26 ترانسپورتی در میدان هوایی ولایت هرات تعین گردید.
درسال1375ه.ش به حیث قوماندانی قوای هوایی و مدافع هوایی تعیین شد. مرحوم دگروال سید عمرخان در مدت زمان ماموریت خویش با طیارات مختلف تعلیمی، محاربوی، شکاری و ترانسپورتی از جمله: (MIG-17,MIG-21,L-39) تعلیمی، همچنان طیارات ترانسپورتی(AN-32,AN-26) در هرنوع شرایط جوی، شب و روز پروازهای تعلیمی، محاربوی و ترانسپورتی را با افتخار و سربلندی انجام داد. سرانجام به تاریخ ۱۰/اسد/۱۳۷۷ در اثر سانحه هوایی طیاره ترانسپورتی (AN-32) که پیلوت و قوماندان پرواز بود، قبل از نشست در میدان هوایی کندز به اثر انفجار مواد انفجاری که از قبل تعبیه شده در داخل طیاره بود، مرحوم دگروال سیدعمرخان با تعدادی از مسافرین جام شهادت نوشیده و به لقای حق پیوستند.
جناب فضیلت ، بزرگ قوم سادات « علوی » الگوی دوستی وراستی ، شاعر معاصر حضرت الحاج اقای سیدمحمدرفیق « نادم » بمناسبت شهادت استوره تقوا ومحبت شهیددگروال سیدعمرخان پیلوت شعری راسروده اند که روی سنگ مرمربالای مقبره مطهر حک گردیده است .
درین آرامگاه آرام جان است
حبیب مرد و زن ، پیر و جوان است
درین آرامگه خونین کفن بین
شهید قهرمان این وطن بین
درین آرامگه جانانه فردیست
ز اولاد نبی فرزانه مردیست
درین آرامگه باز سپید است
به نقد جان خود جان ها خریده است
درین آرامگه عنقا غنوده
فضای آسمان راطی نموده
درین آرامگه سید عمر جان
غنوده در پناه حی سبحان
ز اوصاف و خصالش من بگویم
ز عمرش گر بپرسی با توگویم
نهال عمر آن تا رست شد خم
چهل وشش سال بود نه بیش و نه کم
ده برج اسد فوتش چه سخت است
هزار و سه صد و هفتاد و هفت است
ز نادم است دعای صبحگاهش
به عجز و التجا گوید اله اش
خداوندا ز الطاف عمیمت
ببخشای این شهید نازنینت
جناب فضیلت الحاج سید عبدالستار« وفا دار زاده» شعری مناسبت شهادت مرحوم ، مغفورشهیددگروال سیدعمرخان که قبل ازمقام رفیع شهادت شان به منزل شان رفته بودندسروده اند.
دگروال سیدعمرجان خان ماما
توبودی نوردوچشمان ماما
بدیدن آمدی اصلا"وداع بود
ندانستم شدی مهمان ماما
رضای حق چنین بودارجمندم
شجیع وهم قوی ایمان ماما
رسیدی درمقام های شهادت
شهیدغرق خون جانان ماما
کنم ختم قران برروح پاکت
به هروقت نمازای جانان ماما
رسم اندرمزارفیض وآثار
به روزوشب بودآرمان ماما
تسلی کی شوداین وفادار
اگرقربان شدی صدجان ماما
شخصیت بزرگ قوم سادات « علوی » مرحوم ، مغفور جناب منشی سید محمدخان « پور حیران » درموردجایگاه و شخصیت شهید دگروال سید عمرخان سروده اند.
رفتی زچشم من ای سروروانم
هرروز فراق توشودآتش جانم
ازروزاول بودتقدیرچه سازم
سودای توبرسرچه کنم دادوفغانم
نام توبماندبرهمه اقوام بیادگار
دل هابکفندازغم توروح وروانم
ازبخت کم خودچه بنالم من محزون
ای صاحب قدرسیدعمر ، جان وجهانم
شایسته هرمحفل توبودی به هرجا
تقدیرچنین بودکه زدی تیروکمانم
به آخرعمر،ای پورحیران ولی افگار
آتش بجگرزدوبرفت سروروانم
هواگردی تومیکردی توتابان جهان رفتی
شهادت شدنصیب تو، گلم زین خاندان رفتی
زدی آتش بجان من که یادم ازتومی آید
دلم صدپاره گردیده مهی من ناگمان رفتی
گذاشتی داغ دردلهاهمگی بازبه افغانند
شهیدشدسیدعمرجانم زچشمم ناگهان رفتی
صداقت پیشه بودی ، همه عاشق وصف تو
نگین محفلان بودی چه سازم الامان رفتی
ادب ازتواموختندتوبودی راس هرمحفل
سیادت راتوروشن کردی ،زین خاندان رفتی
کنم افسوس صدافسوس به هرجایی فغان دارم
توبودی صاحب حشمت ، زین خاندان رفتی
هزاروسه صدوسی ودوبدنیاآمدی ای جان
هزاروسه صدوهفتادوهفت ای دل وجان رفتی
که من هم پورحیران نه خودبین نه روتازم
مرادرغم سپردی خودبسوی جنتان رفتی



