top of page
Search

شعری از استاد احمدضیارفعت

تا کوه بردی راه و چون آواز برگشتی رفیق

پهلوی دل‌سختی نماندی، باز برگشتی رفیق


با کوله‌پشتیِ پر از بیگانگی رفتی سفر

با کوله‌بار تازه‌ای از ناز برگشتی رفیق


خوب است کردم سینه‌ام را چاک بعدِ رفتنت

خوب است کم‌کم سوی قلب‌ِ باز برگشتی رفیق


پشتِ فراموشی به راه افتاده بودی در سکوت

مانند رقصی در میانِ ساز برگشتی رفیق


حتا که از فهم زمان بیرون زدی با این سفر

تا بی‌نهایت رفتی و "آغاز" برگشتی رفیق


چار آسمان، پنج آسمان، شش آسمان، هفت آسمان

خاکت شوند اکنون‌که از پرواز برگشتی رفیق


کابل خودش بیت‌الغزل، از هرچه حافظ بی‌نیاز

کار درستی کردی از شیراز برگشتی رفیق


ضیای رفعت



ree

 
 
 

Comments


bottom of page