top of page
Search

شعری بسیار زیبا از نادم در وصف حیران

گنج مخفی

گوش کن ای هوشمند از چیز دانان گویمت

جمله جمله حرف حرف از فضل یزدان گویمت

دسته های گل ز بستانهای حیران چیده ام

هر ورق را روی برگ سنلبستان گویمت

من بدانشگاه عرفان کمترم از ذره

از شعاع شمس و از ماه شبستان گویمت

تا بدانی کیست حیران در صفوف عالمان

در میان کان خوبان دُر غلطان گویمت

کیست حیران چیست حیران گوهرِ است بی نظیر

کیستم من هیچ، چون گوهر شناسان گویمت

بود حیران معدن علم و کمال ونجم وشمس

در مضاف دین بود از دین و ایمان گویمت

من که شمعم از پر پروانه دارم لرزه ها

در فضای شعر حیران لرز لرزان گویمت

در فنون ورمز وسبک شعر هندی و عراق

حلقه وصل است زین ماه درخشان گویمت

گشت حیران گنج مخفی در دل اوراق خود

صد ورق برهم زنم تا سرجانان گویمت

در قصائد سرمد و در مثنوی پیش تاز بود

در غزل استاد دانا زین سخندان گویمت

از مخمس گویمت یا از مسدس یا زغیر

یا ز ترجیع بند ، بندی از نیستان گویمت

هست تمهیدات اوکان زمرد در لسان

از عرب هم در عجم یا دُر و مرجان گویمت

از معارج‌نامه ها وصد سلام و صد درود

از مناقب های رنگارنگ شیخان گویمت

از مناجات و الهی نامۀ پر سوز و درد

از رسایل‌های گوناگون و پیچان گویمت

از معانی و عروض و از ظرافت های شعر

از کدامین گویمت از بحر و اوزان گویمت

از رباعی و دوبیتی یا ز نوع مستزاد

یا ز قطعه یا مسمط لعل رخشان گویمت

آنقدر فن بیان در شعر حیران است عیان

از چه باید این عیان را راز پنهان گویمت

هرچه هست اندر بیان باشد حقیقت یا مجاز

از حقیقت از مجاز از نوع ایشان گویمت

نوع تشبیه استعاره هم کنایه یا مجاز

چار بحث عمده را از بهر عرفان گویمت

از براعت استهلال و هم ز تنیق وصفات

جمع و تفریق جمع وتقسیم جمع جمعان گویمت

یا ز تجنیس ومثال و یا ز حسن اختراع

یا تجاهل ، لف ونشر پیچ پیچان گویمت

یا ز مرعات النظیر یا از مبالغ یا غلو

یا ز اغراق وطباق و التفات هان گویمت

یا از ابهام و عدد اعناب و موشح یا زقلب

از سوال و از جواب یا لعل خندان گویمت

روالاجزاء فی الصدور و حسن تعلیل آخرین

جمله را در شعر حیران جوکه جانان گویمت

ارزش شعر است در فن بدیع چون رو بحسن

حسن آغاز حسن مطلب حسن مقطع جمله احسان گویمت

در فضای شعر حیران آسمان دیگر است

سیر مرغ طبع او در اوج کیهان گویمت

ای‌که شعر آبدارش بر دو چشمم مردمک

خاک نعلین ورا بالاتر از جان گویمت

ماخذ نظم وبیانش هست آیات مبین

یا که تفسیر است از قرآن بفرمان گویمت

جای او در اجتماع چون شمع در محفل بود

از پر پروانه ها وشمع سوزان گویمت

عالمان را مقتدا و مخلصان را رهنما

عارفان را پیشوا در سلک عرفان گویمت

قاضی شرع نبی وعادل و در حق روان

از قضاوتهای عدل وحق و احسان گویمت

بود همرازو رفیقش مستمند از تیوره

از خط وضیف دیار ملک غوران گویمت

بود مفتی گل محمد واله و شیدائی او

از تگاب اشنان تولک چشم گریان گویمت

خط وشعرش شاهد است اندر کمال مدعا

از دو شاهد شمه ای از قول ایشان گویمت

از محمد اکرم آن تلمیذ خوب ومخلصش

جسم وجان بودند من از جسم واز جان گویمت

وه که آن محمود طرزی شیفته ودلباخته

طی منزل ها کنم از کابلستان گویمت

از تبار اهل اولاد که از حیران ماست

قطره از بهر وبوی موج طوفان گویمت

قاضی سید عبدالله (گمنام)شاعر شیرین کلام

یا ز ابنش سید قادر نور عینان گویمت

یا ز سید عبدالرازق (مضطر)او که ابن قادر است

زین سه نسل عارف و شاعر به یک آن گویمت

سید محمد ابن حیران است و دختش مهجوره

شمه گویم نگویم من ز ویران گویمت

شوهر مهجوره آن (سرگشته)عالی مقام

یا ز ابن هردو افضل خوشه چینان گویمت

خود ستای میشود گر من زخود نامی برم

گوشه گلخن نشینم از گلستان گویمت

میوه های نخل حیرانیم در گلزار عشق

زاده کوهسار و کوهیم از کوهستان گویمت

هم شکیب زیرکم در شعر برده ارث شمس

قوت قلب من و یا روح در جان گویمت

سید نبی عندلیب این رسته همچون زیرکم

رستۀ شایسته را در باغ حیران گویمت

من و افضل زیرک و سید نبی جان زنده ایم

دیگران پیوسته اند در قرب رحمن گویمت

نقطه تدبیر مرکز هست حیران بر همه

ما چو پرکاریم به گرد خویش گردان گویمت

سال هجری یکهزارو سه صد نه و چهار

عمر من هفتاد و سه شد این زمان آن گویمت

خاک افغان در بلای جنگ واستبداد سوخت

هستی ما گشت ویران قلب سوزان گویمت

دو دهه بگذشت اما جنگ ها خاموش نیست

یاس نومیدی ز حد بگذشت حرمان گویمت

یا الهی از کرم در کشورم صلحی بیار

چار سوی ماست دشمن چشم گریان گویمت

روی حیران را شفیع سازم به نزدت یا غفور

عفو فرما جرم «نادم» دل پریشان گویمت


 
 
 

Comments


bottom of page