Search
مهندس اکرام بسیم
- نویسنده: مدیر سایت

- Aug 23, 2024
- 1 min read

خار خشکم باد از اینسو میبرد آنسو مرا
نیستم سروی که بنشانی کنار جو مرا
میتوانم کوه کنْد، اما امان از یک بغل
بس که بار آورده دنیا آدمی کمرو مرا
خلق میگویند باید پنجه زد با درد و غم
راست میگویند اما آنقدر دل کو مرا
روز مولود بیابان بوده و گویی یکی
داده او را در لباس هدیهای کادو مرا
از چه لاف پایداری سر دهم وقتی که نیست
در مصاف داغِ آتش، طاقتِ یک مو مرا
خارم اما چشم آن دارم که شاید عاقبت
اشتری گر خورده نتواند، نماید بو مرا
پای رفتن نیست از این خاکدان بگذار تا
اسپ لنگی له کند در ساحل آمو مرا


.png)



Comments