top of page
Search

وطن، شعری از نادم

وطن

وطن رنگ است بخون بی گناهان

ز خشم ارتجاع و فتنه جویان

برای قتل این قوم ستمکش

بهم پیوسته گشته این وهم آن

نه او با این نه این با آن ستیزد

دو شاخ یک نهال از بیخ و بنیان

گهی با نام دشمن گه بدوستی

هدف دارند بهر دو قتل انسان

بیک سکه دور خرا هرکه داند

که اصلی شان یکی باشد نمایان

حذر کن هموطن زین مار دو سر

توئی در کام آن یک لقمه بریان

برای تیره روزی من و تو

بهم کردند هر دو عهد و پیمان

بیا خود داوری کن ایخردمند

به ملک خویشتن خود شو سلیمان

که تا دیگر گزند شان نه بینی

رسد روز تراژیدی به پایان

بیا بنگر درین خاک عزیزت

چه شکل است روزگار بینوایان

حذر از آه سرد مادران کن

بترس از سیل اشک این یتیمان

بیا دگر مشو بیگانه زین خاک

بود این کشورت فردوس رضوان

رخت زرد است بملک غیر هردم

بیا تا خود شوی سرخ روی وخندان

به غیر از صلح «نادم» را غرض نیست

بصلح خواهم دوای درد مندان


 
 
 

Comments


bottom of page