مشاعره
- نویسنده: مدیر سایت

- Oct 17
- 2 min read
بعد از این همه خون جگری امروز دلم هوای سرودن شعر کرد وغزلی از حاجی عبدالشکور دهزاد شاعر خوش بیان غوری را خواندم استقبالش کردم
از بد بترش توبه ؟!
*****************************
کلبـــۀ تاریک ما تاریکــــــتر شد ای دریغ
روزهای ماشب و شب بی قمر شد ای دریغ
ما خیال کــــــــردیم بهتر میشود ایام ما
سرنوشت ملک ما ازبد بتر شد ای دریغ
ما نهالِ انقــــلابی کاشتیم در ممــــلکت
حیف آخر یک درخت بی ثمر شد ای دریغ
روز وشب کردیم دعا از بهر استقلال مُلک
بعـــــد آزادی وطــن زیر وزبر شد ای دریغ
مملکت نا امن و هر سو اختطاف وانتحار
از گلوی مردم ما ناله سر شد ای دریغ
خنده وشادی برخسار کسی ناید بچشم
دیده های بینوا از غصه تر شد ای دریغ
زیر بار فقر وبیکاری قد مردم خمیـــــد
خلق عالم از غم ما با خبر شد ای دریغ
از فشار تنگدستی مردم درمانده حال
در بدر آواره ای ملک قجر شد ای دریغ
زیر بارجور پاکستان وایران حالیــــــــا
بس مهاجر کُشته کوه وکمر شد ای دریغ
دوره اشرف غنی دوران ظلم و چور بود
حسرتا تکـــــرار آن دورِ دگر شد ای دریغ
از بشر «ب »حذف گشته شر همه جا حاکم است
سرنوشت خلق عالـــــــم در خطـــــر شد ای دریغ
مشکلا ت خلق زانجا گشته ناشی ای "عزیز"
چون مهار کاروان با دم خــــر شـد ای دریغ
پایان
__________
عزیزی " عزیز"
روز جمعه ساعت 08:10
25ماه میزان سال1404هجری شمسی
مطابق به 17_10_2025میلادی
بداهه سرایی
یا هو
کلبه ی تاریک ما آخر چراغانی نشد
مملکت پا بند بر احکام قرآنی نشد
چشم بر راه منتظر بودیم در این سالها
تا مگر جبران شود این ظلم و ویرانی نشد
در میان خاک پنهانست ملک آریا
از ترقی و تعالی هیچ میدانی نشد
اینکه می گفتند خوان ملت الوان میشود
دیدمش خالی شد از نان و فراوانی نشد
در قبال ملت و خیر و صلاح مملکت
هیچکس از نفع خود حاضر به قربانی نشد
عزل و نصب شان زبان و قوم و مذهب میشود
اتکا بر مسلک و بر فهم انسانی نشد
جور بیت المال و اخذ رشوه و غصب زمین
روز روشن میشود ، در شب به پنهانی نشد
اشک و خون می بارد از چشم یتیمان وطن
ای عجب کین قطره ها دریای طوفانی نشد
در حضور حضرت سرکار این قتل و قتال
باعث درد سر و قدری پریشانی نشد
در قبال اینهمه ظلم و تعدی ای دریغ
بد دعای ما قبول درب رحمانی نشد
الحاج عبدالشکور دهزار




.png)



Comments