top of page
Search

بیدل خوانی



بیدل خوانی


دلدار گذشت و نگه باز‌پسین ماند

در رفتن او آن‌چه ز ما ماند همین ماند


نگه باز‌پسین، نگاه آخر است که در تن یا در دیده به جا می‌ماند. نگاهی که دیگر خشک و بی‌جان می‌شده باشد. ابوالمعانی بیدل در چهار عنصر می‌نگارد:


"مینای حبابی در نظر بالید تُنُکمایه استعداد بر هم شکستن، و چراغ سحری به مشاهده رسید حیرت‌نگاه بار بستن. مو به مویش به حسرتِ نگاه باز‌پسین بر فرصت های از نظر رمیده می‌نگریست، و عضو عضوش در کسوت هجوم عرق بر عمر تلف کرده می‌گریست"

با توجه به این متن "نگه باز‌پسین" همان نگاهی است که جانِ به هلاکت رسیده و جسم به مرگ رسیده، آن را دارد.


دلدار که رفت، چنین چیزی از ما به جا ماند. رفتن او سبب چنین چیزی در ما شد که از ما فقط همان نگه بازپسین باقی مانده است. ایم تعبیر با توجه به متن چهار عنصر و با توجه به متن مطلع در نسخه خطی رامپور، موجه‌تر جلوه میکند.


به تعبیر دگر "نگه بازپسین" نگاهی حسرت‌آلود، نگاهی محزونانه، نگاهی تأسف‌بار دل از دست دادن فرصت های است که عاشقان و دوستان می‌توانند با هم داشته باشند. در وقت جدایی تا آن زمان که نگه‌ها با همد‌گر وصل اند به سوی هم می‌نگرند. جدا شدن نگاه‌ها از همديگر، همان نگاه بازپسین است که آن هم اگر انداخته شده باشد. ورنه تشنه‌گی نگه آخر بر جا می‌ماند. "نگه باز‌پسین" یعنی آن نگاه را به سویش انداخته نتوانستم.

او گذشت و نگه بازپسین، یا داغ ما بر جا ماند. در همان رفتن او، آنچه از ما هم بر جا ماند، داغی بود که هم‌چو نگاه منتظر بر جا ماند.

مصراع دوم این مطلع، در نسخه های چاپی به شکل "از رفتن او آن چه به ما ماند همین ماند" آه که با نسخه های خطی تفاوت دارد.

در این صورت، آن نگاه های واپسین که به همدگر دوخته شده بودند، و نگاه یار، آخرین نفوذ می‌کند و روح و روان او را تسخیر میکند. گفتگوی آنان را همان نگاه می‌باشد و همان یک نگاه، یک زنده‌گی و عالمی از مضمون را در خود می‌داشته باشد که فقط همان دو، می‌توانند آن را بدانند.


امشب که به دل حسرت دیدار کمین داشت

هر عضو چو شمعم نگه بازپسین داشت


تعبیر های مختلف می‌تواند از این مطلع وجود داشته باشد، اما با توجه به زنده‌گی ‌نامه بیدل، می‌توان یکی از مواردی را که با این بیت هم‌خوانی برساند، جدا شدن او از شاه‌کابلی دانست. رابطه او با بیدل، چنان بود که گاه با هم با نگه گفتگو می‌داشتند. جدا شدن او از بیدل، یکی از تلخ‌ترین واقعات زنده‌گی ابوالمعانی بیدل است.


استاد سر‌آهنگ این غزل را در رادیوی افغانستان در راگ کوشک‌کدونی ضبط کرده است.

بازخوانی همین غزل، به آواز استاد شریف غزل نیز در عین کمپوز در یوتیوب قابل دسترس است.

در نسخه‌های ۸ ردیف و چاپ مطبعه معارف کابل «از رفتن او آن چه به ما ماند همین ماند» آمده است.

ص ۸۳ حکایت حکیم طاهر گیلانی، «چهار عنصر»، کلیات بیدل، چاپ مطبعه معارف کابل


ree

 
 
 

Comments


bottom of page