top of page
Search

سخن پنج

سخن پنج


«سخن پنج» عنوان مجموعهٔ شعری زنده‌یاد محمد امین ترابی است که در برگیرندهٔ آثار، گفتارها و اندیشه‌های ایشان می‌باشد. این مجموعه وزین از سوی فرزند آن مرحوم، محمد اکبر جان ترابی—که از هم‌درسان دوران کودکی‌ام در مکتب موفق بود—از آمریکا به وسیلهٔ پست برایم ارسال گردید که از لطف ایشان عمیقاً سپاسگزارم. این اثر ارزشمند که وزن آن درحد دو کیلوگرم می شود در ۸۱۰ هشتصدوده صفحه و در پنج بخش به خط نستعلیق تدوین شده است که هر بخش آن دریچه ایست به روح شاعر و تاریخ زخمی یک ملت و همچنان سندی است تاریخی ، وجدانی و فریادی برای آزادی و عدالت.


محمد امین متخلص به (ترابی) فرزند خلیفه محمد اکبر خیاط، در سال ۱۲۸۱ خورشیدی در پایحصار هراتِ افغانستان دیده به جهان گشود. او از شاعران و نویسندگان فرهیختهٔ هرات بود و آموزش‌های خود را در مکتب رشدیه ادامه داد و از همان دوران جوانی به سخن‌سرایی روی آورد. ترابی از مشروطه‌خواهان بود و با دوستان خود، چون سرور خان، غلام‌حسن ثانی ، مرحوم شیرمحمد، مرحوم عباس‌علی و غلام‌رسول فعالیت‌های سیاسی داشت.


در هنگامی که امان‌الله خان به هرات آمده بود، ترابی، سرور بدخشی و شماری از یارانشان مقالاتی ایراد کردند. امان‌الله خان پس از شنیدن سخنان آنان، تحسین‌شان نمود و اظهار داشت: «این جوانان، وزیران آیندهٔ افغانستان خواهند بود.»

با سقوط امان‌الله خان، محمدهاشم خان صدراعظم به عبدالرحیم خان، والی هرات، دستور داد تا این افراد را بازداشت و به کابل اعزام کند. ترابی و یارانش به‌وسیلهٔ محمد عظیم خان، قوماندان امنیه، توقیف شدند و پس از شکنجه به کابل انتقال یافتند. آنان بدون محاکمه دو سال در توقیف و ده سال در زندان دهمزنگ سپری کردند.


پس از دوازده سال، یکی از کارکنان صدارت به نام محمد آصف ثانی که پروندهٔ بازداشت‌شدگان را بررسی کرده بود، هیچ جرمی در مورد محمد امین ترابی نیافت و پیشنهاد آزادی او را به صدراعظم ارائه نمود؛ اما این پیشنهاد پذیرفته نشد. سرانجام با وساطت دوست‌محمد ایماق، تاجر ملی و مؤسس فابریکهٔ برق هرات، ترابی از زندان رهایی یافت.


ترابی پس از آزادی، به‌عنوان مامور کنترول فابریکهٔ حجازی نجاری مقرر شد و سپس در انحصارات دولتی و شرکت روغن بلخی در کابل به کار پرداخت. او با چهره‌های فرهنگی سلجوقیان پایحصار، چون علامه سلجوقی، مرحوم فکری سلجوقی و نیز پدر مرحوم من، محمد عمر مطیع سلجوقی، روابط فرهنگی نزدیک داشت.


این شاعر توانا در سال ۱۳۴۹ خورشیدی در سن ۶۸ سالگی در هرات چشم از جهان فروبست و در زیارت شه زاده ابوالقاسم (رح) به خاک سپرده شد.


بخشی از دوبیتی‌های این مجموعه بسیار دل‌انگیز است که دو نمونهٔ آن را در ادامه می‌آورم:


نه از کاوس نه از کی می نوازم

نه از روم‌ونه از ری می نوازم

نی کلک نیستان هراتم

به گوش اهل دل نی می نوازم


گل زرد، ای گل زرد نزارم

شب و روز از فراقَت بی‌قرارم

به اشک و آه می‌سازم به داغَت

الهی کس نبیند روزگارم


گل زرد، ای گل زرد دل‌افروز

زیادت می‌کُشم آهِ جگرسوز

میان ما و تو عهدِ خدا بود

به درگاه خدا نالم شب و روز



منبع:

سلجوقی، نصرالدین. سلجوقیان معاصر هرات. ص ۱۶۸



 
 
 

Comments


bottom of page